آبشار

اشعار و دلنوشته ها

شب یلدا


لینک صوتی


شب یلدا همه شور

شب یلدا همه رنگ

و برای من تنها، شب یلدا، شب یلدا همه تو.

 

شب یلدا همه نغمه

همه پژواک تو بر جاده ی عشق

شب یلدا ی من امشب ز همه زیباتر

پس ازین روز بلندی که پر از حسرت بود،

انتظاری طولانی، و دو چشم نگران،

و دلی در تب و تاب،

در تنم زمزمه ی مرتعش حنجره ات غوغا کرد...

آری امسال ،

زمستان،

شب یلدا،

اهواز...

تپ تپ قلب تو  و... گریه ی ساکت من،

همه امشب،..باهم...شب یلدای مرا زیبا کرد...

گرچه اینجام هنوز،

و زِ تو دورم و بیمارم و در آتش و سوز،

ولی انگار همه لحظه ام از نور تو می گیرد شور...

کاش من پیرهنی بر تن تو بودم و هردم تپش قلب تو می خاباندم،

کاش من قطره ی بارانی بودم بر پیشانی تو،

تا تب داغ تو می سوزاندم...

همه شب

همه روز

همه ی زندگی ام با تو به معنا پیوست..

 

سال دیگر شاید

شب یلدای قشنگی باشد

شب دیگر شاید

شب فردای قشنگی باشد

همه شب ها زیباست

همه اوقات قشنگ

امشب اما ز همه زیباتر

امشب اما ز همه بالاتر

با تو اینجا...آنجا...با تو هردم..هرجا...

شب زیبای من است

همه شب

شب یلدای من است...

 

 شلاله قدسی

شب یلدا 1382 


برچسب‌ها:شب, یلدا, اهواز, گریه
+ نوشته شده در  هفدهم آذر ۱۳۹۲ساعت ۳ ق.ظ  توسط شلاله قدسی  | 

بیا با هم بمیریم


لینک صوتی


بیا با هم بمیریم،

با هم که نزیستیم،


من، عاشق پابرهنه دویدن روی چمن های خیس بودمو تو

عاشق چشمهای اشک آلود...

من، عاشق بوی عدسِ پخته بودمو تو،

عاشق عطر اقاقیا...


بیا با هم بمیریم،

با هم که نزیستیم...


من بالا سرم ابرهای رویایی ساخته بودمو تو،

ستاره ها را تماشا می کردی...

من در آینه ی بخارگرفته آدمک می کشیدمو تو،

تار موهای ریخته ات را جمع می کردی...


بیا با هم بمیریم،

با هم که نزیستیم،


من هول و ولای دیدن باغچه ی مادربزرگ را داشتمو تو،

صاحبخانه را دست بسر می کردی...

من ظرفهای نشسته را می شمردمو تو،

ظرفهای شکسته را...


شلاله قدسی

14 آذر 92


برچسب‌ها:اشک, آینه, عشق
+ نوشته شده در  چهاردهم آذر ۱۳۹۲ساعت ۶ ق.ظ  توسط شلاله قدسی  | 

جـــــــان


لینک صوتی


نگاهش می کنم،

نگاهش جان ندارد،

لبخندش ولی، به وسعت روح دنیاست...

هر بار نگاهم

روی کلمه ای نامرئی متوقف می شود،

انگار بر لبخندش حک شده باشد... جـــــان...


بلند بلند می گویم جــــان،

انگار که او گفته باشد،

بلند بلند می گویم جــــان،

انگار که او شنیده باشد،...جــــان،.. جان...جانــــا...

او امّا

عاشق چشم است، عاشق نگاه،

عاشق چشم های بی شمار،

عاشق نگاه های ناشناس...


شلاله قدسی 

14 آذر 92


برچسب‌ها:چشم, نگاه, جان
+ نوشته شده در  چهاردهم آذر ۱۳۹۲ساعت ۴ ق.ظ  توسط شلاله قدسی  | 

قهوه تلخ- شلاله قدسی

+ نوشته شده در  دهم آذر ۱۳۹۲ساعت ۱۲ ق.ظ  توسط شلاله قدسی  |