سردم است
همه را کندم؛
گردنبندهایم، گوشواره ها و خلخالها و لباسها و جای زخمها را...
وقتی خسته و درمانده ام،
همه شان سنگین اند...
گردنبندهایم، گوشواره ها و خلخالها و لباسها و جای زخمها را...
وقتی خسته و درمانده ام،
همه شان سنگین اند...
دوباره موهایم را باید از ته بتراشم،
ولی...
سرم سردش است،
فکرم سردش است،
خاطرات و خابهایم سردشان است،...
+ نوشته شده در هجدهم مهر ۱۳۹۷ساعت ۱ ق.ظ  توسط شلاله قدسی
|