آبشار

اشعار و دلنوشته ها

قرابت غریب

نگاه سرخ تو در اشک من می آمیزد
ز دستهای نجیبت ترانه می خیزد

کدام خاطره جاریست از تو در رگ من?
نوازشت به تنم انتظار می ریزد

اگرچه بار نخست است، نیمه ی اسفند
بگو که دست تو از دست من نپرهیزد

ببین قرابت ما، دست من بخاطر تو
جوانه ای ز دل خاک بر می انگیزد

هنوز دست تو با دست من نساخته راز
شب است و وسوسه از جان من می آویزد...

شلاله قدسی
27 مهرماه 1394

+ نوشته شده در  هجدهم مهر ۱۳۹۷ساعت ۱ ق.ظ  توسط شلاله قدسی  |