باران
کمی باران و، روحم تازه تر شد
تنم را شست و احوالم دگر شد
عجب باران خوش آهنگ و خوبی ست
تمام خستگی هایم بدر شد
نوای نم نم باران فسونی ست
به هر جانی رسید، او زیر و بر شد
صفایش خاکِ این کو را جلا داد
ز سِحرش اوج میــنو پر گُهر شد
نگاهم غرق گریه، مستِ باران
تمام خاطراتم شعله ور شد
ببار ای ابر سرگردان شهرم
مگر از تو شبِ شهرم سحر شد
بشوی از جان من ویرانه ها را
تراویدیّ و جانم تشنه تر شد...
شلاله قدسی
26 اردیبهشت 92
+ نوشته شده در بیست و ششم اردیبهشت ۱۳۹۲ساعت ۹ ب.ظ  توسط شلاله قدسی
|