بس کن ترانه گفتن و چرخش را
او بى قرار رقص پرستو نيست
شايد کمى شبيه خودت باشد,
اما نگاش با تو به يک سو نيست...
او مثل سير و سرکه نمى جوشد,
وقتى خبر ندارد از احوالت,
او مثل تو نمى شکند, حتا
بيند اگر شکسته پر و بالت...
برخيز و از سرت بتکان يادش
حتا اگر به سختى يک مرگ است...
يکدم بمير و شو متولد باز,
اين کندن از درخت, چو يک برگ است
دل کن ازين درخت و رها در باد,
آزاد و بى بهانه برو تا اوج,
از مرگ خود نترس بدون او,
او سنگ ساکنى ست, تو اما موج...
شلاله قدسى
7 فروردين 91
او بى قرار رقص پرستو نيست
شايد کمى شبيه خودت باشد,
اما نگاش با تو به يک سو نيست...
او مثل سير و سرکه نمى جوشد,
وقتى خبر ندارد از احوالت,
او مثل تو نمى شکند, حتا
بيند اگر شکسته پر و بالت...
برخيز و از سرت بتکان يادش
حتا اگر به سختى يک مرگ است...
يکدم بمير و شو متولد باز,
اين کندن از درخت, چو يک برگ است
دل کن ازين درخت و رها در باد,
آزاد و بى بهانه برو تا اوج,
از مرگ خود نترس بدون او,
او سنگ ساکنى ست, تو اما موج...
شلاله قدسى
7 فروردين 91
+ نوشته شده در یکم مرداد ۱۳۹۲ساعت ۳ ب.ظ  توسط شلاله قدسی
|